جدول جو
جدول جو

معنی تیره گون - جستجوی لغت در جدول جو

تیره گون
(رَ / رِ)
سیاه فام و مظلم و مکدر. (ناظم الاطباء) :
ز بانگ تبیره به سنگ اندرون
بدرید دل در شب تیره گون.
فردوسی.
چو روشن شود تیره گون اخترم
بکشتی ز آب زره بگذرم.
فردوسی.
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون.
فردوسی.
گولی تو از قیاس که گر برکشد کسی
یک کوزه آب از او بزمان تیره گون شود.
لبیبی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
بس نپاید تا به روشن روی و موی تیره گون
مانوی را حجت اهرمن و یزدان کند.
عنصری.
گران گشت از رنج سیمین ستون
گلش گشت گلرنگ و مه تیره گون.
اسدی (گرشاسب نامه).
زمین تیره گون شد هوا تیره رنگ
که پنهان شد از گرد رخسار زنگ.
اسدی (گرشاسب نامه).
رجوع به تیره و ترکیبهای دیگر آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه گون
تصویر سیاه گون
سیاه رنگ، سیاه فام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیره روان
تصویر تیره روان
سیه اندرون، تیره دل، سیاه دل، برای مثال چو پیروز شد دزد تیره روان / چه غم دارد از گریۀ کاروان (سعدی - ۹۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آینه گون
تصویر آینه گون
مانند آیینه، صاف و روشن مانند آیینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیره روز
تصویر تیره روز
تیره روزگار، سیه روزگار، سیه روز، بدبخت
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
آشفته دماغ، عاشق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ)
چون آینه. رخشنده. صافی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
حیرت زده. حیران. متحیر. بهت زده. مبهوت:
چو بشنید از آن خواب شد خیره گون
شدش دانش خویش را تیره گون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(رِ نِ یَ ن ن)
دریایی است میان ایتالیا و جزایر کرس و ساردنی و سیسیل. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
گوی تیره. کنایه از زمین:
بدارنده کاین آتش تیزپوی
دواند همی گرد این تیره گوی
که تا زنده ام هیچ نازارمت
برم رنج و همواره ناز آرامت.
اسدی.
که آویختست اندرین سبز گنبد
مر این تیره گوی درشت و کلان را.
ناصرخسرو.
رجوع به تیره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آینه گون
تصویر آینه گون
مانند آیینه رخشنده صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره روز
تصویر تیره روز
سیاه روز بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره روز
تصویر تیره روز
بدبخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
الظّلام على
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
Grimness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
מִשְׁקַל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
شدت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
ভার
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
uzito
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
ağırlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
무게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
重さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
berat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
गंभीरता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
น้ำหนัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
zwaarte
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
严重
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
ciężkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
важкість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
Schwere
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
тяжесть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تیره روی
تصویر تیره روی
gravità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی